🎙علی صفایی حائری (رحمةاللهعلیه)
📚 کتاب اخبات / صفحه ۳۰
❞ بعضى وقتها ابرى مىآيد، امّا نمىبارد. برق مىزند، امّا نمىبارد. فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگيريم. رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
⭕ در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مىنشينيم و مىگوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
🔻وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مىشد، ما را به حمام مىفرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازىگوش. گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم...همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم... وقتى مىآمديم خانه، پشتگوشها وپاهایمان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىكرد و مىپرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مىكرد و گريه مىكرديم.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشتهايم و جدّى نبودهايم.
🎙علی صفایی حائری (رحمةاللهعلیه)
📚 کتاب اخبات / صفحه ۳۰