برای سرچشمه


مدت‌ها به این فکر می‌کردم که آیا ما می‌توانیم خودمان راه درست را پیدا کنیم؟

فرضاً ما آن اعراب جاهل باشیم یا انسان مدرن اروپای امروز یا اصلاً یک فیلسوف بی دین یا هر کس دیگری.

سؤال این است آیا این انسان به خودی خود می‌تواند به پاسخ درست نیازهایش، به زندگی ایده‌آل برسد یا نه؟

اول فکر می‌کردم که خب بله مگر چه چیزی کم دارد، فکر می‌کنند و می‌فهمد. اما گفتم خود این فکرها از کجا در ذهن من آمده؟

این حرکت فکری که مرا دنبال زندگی آرمانی کشانده از کجا شروع شده؟ من می‌دانستم که شروع‌کننده من نبودم.

 

اینکه من انتخاب‌گر باشم و مانند یک چهارپا عکس‌العملی زندگی نکنم را خودم به خودی خود به دست نیاورده‌ام.

شروع کردم به فکرکردن به اینکه من از کی این‌گونه شدم؟ خب از زمان برخورد با یکی از رفقا؛ خب او چگونه این‌طور شد بود، از برخورد با استادش و همین‌طور تا...

 

اما اول کسی که این دومینو را به حرکت درآورده بود، کسی بود از جنس آسمان، باید هم این‌طور می‌بود؛ اگر مهر پروردگار نبود در ارسال او که ما بودیم و اسارت غضب و شهوت و غریزه، اگر نبود آخرین فرستاده که ما بودیم و هدررفت امکاناتمان، اگر نبود زحمت و تلاش رسول حق، ما بودیم و دست‌ کوتاه و خرما بر نخیل، و او بوده است که شروع کرده و انتخاب و انسانیت و طیران را به ارمغان آورده.

چقدر مهربان بوده بر ما، مهرش از پس قرن‌ها هنوز حس می‌شود.

 

 

سپاس بر وجود تو که اگر نبودی نمی‌دانستیم چگونه درست زندگی کنیم...



برچسب ها: