بازی اینطور بود که ابتدا به همه بازیکنان مقداری پول بهعنوان سرمایه داده میشد.نقشهای هم بود که مملو از زمینها و ایستگاههایی با قیمتهای بالا و پایین بود. ما باید با استفاده از این سرمایهها، بیشتر زمین میخریدیم و بعد در آن زمینها خانه میساختیم و بهعنوان مَلّاک، اجاره میگرفتیم. همینطور باید ملک و اجاره گرفتن را بیشتر میکردیم تا سرمایهدار بلاعزل بازی میشدیم. تکتک بازیکنها طاس میانداختند و روی نقشهای که به شکل مربع بود حرکت میکردند و در این مسیر از روی خانهها میگذشتند.اگر فردی پول و سرمایه داشت و میخواست، میتوانست آن خانهای که مهرهاش روی آن بود را بخرد و وگرنه رد میشد و با حرکت بعدیِ طاس جلوتر میرفت. اگر خانهای برای یک بازیکن بود و او قبلاً آن را خریده، مهره بازیکن دیگری روی آن قرار میگرفت، باید اجاره میداد، حال اگر چند خانه کنار هم داشت (اصطلاحاً محلهی یکرنگ برای او بود)، اجارهبها دوبرابر میشد و سرمایه او نیز بیشتر. هر کس هرچقدر میتوانست بیشتر سرمایهی دیگران را جمع کند و مال خود کند و بقیه را به ورشکستگی بیندازد، او بازی را میبرد.این بازی برای شما هم آشناست؟! تابهحال چنین بازی ای انجام دادهاید؟ شوربختانه، این بازی، عین زندگی برخی از ماست. مونوپولی دنیا ما را هر لحظه به سمت خود میکشد و ما را فرامیخواند.