درد شیرین



والدینی که این مرحله رو گذرونده بودن توی روزهای اول بهمون می‌گفتن: «اولی همیشه سخت‌تره. عادی میشه، نباید سخت بگیرین.»

 

گریه‌های بچه حسابی کلافه‌مون کرده بود.

هر راهکاری که به ذهنمون می‌رسید برای ساکت کردن صداش رو عملی کردیم.

چون می‌دونستیم از لحاظ ظاهری سالمه، بیشتر گیج بودیم توی تشخیص.

حد تحمل‌مون به سقفش رسید.

بردیمش پیش یه متخصص.

بعد برانداز کردن ظاهری و پرسیدن سن بچه (که اون موقع ۲۰ روزش بود) گفت: «درد رُشده.» و تمام.

مثل آب روی آتیش بود اون جمله.

منظورش این بود که طبیعتاً معدهٔ بچه برای تنظیم خودش با موادی که از شیر میاد، تغییراتی رو نیاز داره و بروز این تغییرات با درد همراهه.

یه درد لازم. یه نشونه برای بزرگ شدن.

 

یاد خودمون و دردهایی افتادم که بخاطر بزرگ شدن روح و قلبمون حس می‌کنیم .



برچسب ها: قلم_یاران